گاه گاهي كه دلم تنگ و نگاهم ابري است ، كاش ميشد كه تو را ميديدم
رضا امیدوار : نزدیک غروب هیجان آور کوچه گل های سر روسری ات مثل همیشه از دوختن چشم قشنگت به زمین است اینگونه نگین در همه ی عمر ندیدم «گل در برو می در کف و معشوق ...» خدایا لب تر کن تا ور بکشد پاشنه اش را من کشته ی این عشقم و باید بگذارند
نظرات شما عزیزان:
من باز به شوق تو نشستم سر کوچه
زنبور عسل ریخته سرتاسر کوچه
نقشی که چنین حک شده در باور کوچه
اینقدر برازنده بر انگشتر کوچه
من مست غزلخوانی سکرآور کوچه
بی واهمه یکبار دگر قیصر کوچه
فردای جهان نام مرا برسر کوچه
آخرين مطالب
Design By : Pichak |